محل تبلیغات شما

به نقل از دکتر محمود فتوحی:

 

دری گونه ای است از زبان پارسی بزرگ

به دوست گرامی جناب دکتر قائم‌مقامی درود می‌فرستم که مقاله دری و پارسی هرگز! پارسیِ دری آری» (1) را به دید انتقادی خوانده‌اند و نکته‌هایی بر آن گرفته‌اند. برخی خرده‌های ایشان، پذیرفتنی است مثل اغلاط مطبعی، و اطلاق فهلویات بر گویش شیراز و خطایم در ذکر موضع بیت نظامی در لیلی و مجنون؛ تذکار ایشان در باب ترک نبودن خاقانی هم قابل تأمل است؛ شخصاً به صرافت درستی یا نادرستی این موضوع نیفتاده بودم؛ هرچند سندی دال بر ترک نبودن خاقانی هم در دسترس نیست.[1] البته طرح این مسائل راه به مقصود ما نمی‌برد. همه می‌دانیم بسیاری از ترکان پارسیگوی، نامورانِ فرهنگ ایران و زبان پارسی بوده‌ و هستند.

منتقد محترم می‌فرمایند اران و آذربایجان دو منطقه‌اند؛ نُسلّم؛ اما هستند کسانی که آن‌ها را یک اقلیم دانسته‌اند. من جمله استخری که گفته است: فامّا ارمينية و الاَرّان و آذربيجان فانّا جمعناها فى صورة واحدة وجعلناها اقليما واحدا» (الممالک و المسالک، ص 0). البته در نوشتۀ من و آذربایجان» زاید است. این نکته‌سنجی‌ها در نقد ایشان ستودنی است و بر دیده می‌نهم. اما در دیگر موارد با ایشان هم‌رأی نیستم.

پیش از ورود به بحث لازم است خوانندگان ارجمند بدانند که مقالۀ دری و پارسی هرگز! پارسی دری آری، » (بخارا 122) چنان‌که از نامش برمی‌آید در رد مدعای جدایی‌افکنانی نوشته شده که می‌گویند دری» از پارسی» جداست و می‌کوشند زبان پارسی را در افغانستان و ایران دو زبان جداگانه وانمود کنند.

اما در باب خرده‌های دکتر قائم‌مقامی

1. در باب ایران شرقی و خراسان و افغانستان: از واژۀ خراسان و افغانستان، نام امروزی آن‌ها را نظر داشته‌ام، زیرا مقاله برای مخاطبان رسانه‌ای نوشته شده است. آنچه ایشان دربارۀ جدایی ماوراءالنهر از خراسان بزرگ قدیم گفته‌اند امری است بدیهی، و موضوع مقاله نیست. بلکه مراد آن است که با اسناد نشان دهم پارسی دری به قول ایشان در شرق ایران» رایج بوده است.

2. در مقالۀ من آمده است.  در آغاز داستان لیلی و مجنون راوی داستان را دهقانِ فصیحِ پارسی‌زاد» معرفی کرده است: دهقانِ فصيحِ پارسي‌زاد/ از حال عرب چنين کند ياد». من تصریح نکرده‌ام که راوی (دهقان فصیح پارسی‌زاد)، چه کسی است؟ نظامی یا دیگری ؟ خود جناب قائم‌مقامی هم می‌نویسند احتمالاً خود اوست یا گاهی خود اوست». وانگهی که این موضوع هم، مسئلۀ مقاله نیست. همچنین مسئلۀ ترک بودن یا نبودن نظامی هم در متن مقالۀ من اصلاً مطرح نشده است.

3. ایشان بر من خرده گرفته‌اند که رضا براهنی را در شمار ماندگاران ادب پارسی در آذربایجان آورده‌ام. به گمان من براهنی که این روزها به تباه کردن شعر امروز فارسی و نیز پان‌ترکیسم متهم است، دست کم به خاطر رمان‌ها (به‌ویژۀ روایت انقلاب در رمان رازهای سرزمین من) و کتاب‌ها و مقالات انتقادی و نظری‌اش در ادبیات معاصر نسبت به بسیاری از همروزگارانش جایگاه برتری در تاریخ ادبیات پارسی خواهد داشت. تاریخ ادبیات فارسی نمی‌تواند بر نقش او در شعر و رمان و نقد ادبی معاصر چشم بپوشد. هرچند ما با دیدگاه‌های ادبی متأخر وی مخالف باشیم.

4. ایدۀ اصلی مقاله بنده در بخارا این است که فارسی و دری دو زبان نیستند، بلکه دَری صفت است برای یک گونۀ رسمی و ادبی از زبان پارسی»؛ دری گونه‌ای است از زبان پارسی بزرگ و پر لهجه. اما ظاهراً منتقد محترم با این نظر مخالفند. این که ایشان پارسی دری را گونۀ معیار می‌دانند امری است مسلم. گونۀ معیار از نظر زبانی یک گونه است در میان گونه‌های دیگر. سخن بنده هم همین است که پارسی دری یک گونه است در درون  زبان پارسی که گونه‌های دیگر هم دارد. شواهدی هم هست مبنی بر این‌که بسیاری از پیشینیان ما دری را یک گونه (لفظ، لغت موجز) از زبان بزرگ پارسی دانسته‌اند:

الف) عنصرالمعالی (475 ق): این بیت را به پارسی به لفظِ دری بگویم تا هر کسی را معلوم باشد».  (قابوس‌نامه، ص 99)

ب) همو: اگر نامه پارسی بود پارسی مُطلق مَنبیس که ناخوش بود، خاصه پارسی دری که نه معروف بود». (قابوس‌نامه. ص 208).

ج) محمود حسینی به سال 899 قمری کتاب بلاغی  بدایع الصنایع را برای امیر علیشیر نوایی در هرات نوشت. در این کتاب آمده است لغت دری که مُوجَزی است از لغات فارسی و مُنتهی از زبان عجم . » (حسینی نیشابوری، 899 ق: 301). حسینی به‌روشنی نسبت پارسی و دری را بیان کرده است. دری موجزی (گونه‌ای)  از زبان پارسی است. چنان‌که خواهیم دید گونه‌های پارسی بسیارند.

د) حدود العالم، 372 ق: در شهرهای گرگان و استرآباد در شمال ایران امروزی، به دو زبان سخن می‌گفته‌اند یکی به لوترا استرآبادی و دیگری به پارسیِ گرگانی. (ص 144). اگر زبان اهل گرگان پارسی گرگانی» باشد پارسی هراتی و پارسی شیرازی و پارسی رازی و . هم وجود دارد و پارسی دری هم که میانجی همۀ این لهجه‌هاست.   

5. جناب دکتر قائم‌مقامی گفته‌اند چنین نیست که فردوسی وقتی با اهل و عیالش حرف می‌زده پارسی می‌گفته (به لهجۀ طوس) آنجا که شاهنامه می‌سروده پارسی دری می‌گفته، معلوم است که چنین نیست». اما آیا غیر این بوده است؟ هنوز هم هست. دکتر قائم‌مقامی را دعوت می‌کنم که زبان آثار عطار نیشابوری را با اشعار گویش نیشابوری از دانهی نیشابوری شاعر قرن دهم (منقول در نفایس المآثر. تصحیح سعید شفیعیون) مقایسه کنند؛ همچنین نظم و نثر دری در آثار سعدی را با بیت شیرازی‌ در مثلثات شیخ سعدی؛ و همچنین ابیات شیرازی حافظ؛ بوسحق اطعمه؛ شمس پُس ناصر، (ف 763ق) و نیز مثنویکان ملاحت به لهجۀ شیرازی سرودۀ شاه داعی شیرازی شاعر قرن هشتم را با زبان دری آثار سعدی و حافظ مطابقت دهند؛ همچنین زبان متن المعجم شمس قیس رازی را با اشعاری که او به گویش رازی که در همان کتاب نقل کرده است و با قصیده‌ای در مونس الاحرار و قطعاتی چند در تذکرۀ مجالس المومنین ومجمع الفصحا به گویش رازی آمده است مقایسه کنند و تفاوت گویش‌های آن شهرها را با گونۀ دری بسنجند. آن شاعران و نویسندگان در خانواده با لهجۀ محلی سخن می‌گفته‌اند نه با گونۀ دری یا پارسی کتابی» و لفظ قلم».

6. زبان ایران‌شهری: گفته‌اند ذهن بنده از فهم زبان ایران‌شهری هم ناتوان است»؛ ظاهراً زبان ایران‌شهری را از تبار نظریۀ ایران‌شهری یافته‌اند که در سپهر ی کنونی مطرح است و از این رو آن را مناسبِ این مقال نمی‌دانند. البته ایشان از من واقف‌ترند که اصطلاح ایران‌شهر» و شهر ایران» و ایران‌زمین» در متون کهن فراوان آمده است.

ایران‌شهر را از قول ابوریحان بیرونی چنین تعریف کرده‌اند: قال أبو الريحان الخوارزمي: إيرانشهر هي بلاد العراق وفارس والجبال وخراسان يجمعها كلها هذا الاسم، (یاقوت حموی، 626ق: در معجم البلدان) و نیز (ابن عبدالحق، 739 ق: در مراصد الاطلاع، 2/136، اعتماد السلطنه در مرآت البلدان، ص 177). خوارزمی (ف347 ق) در کتاب مفاتیح العلوم مرزهای ایران را چنین تصویر کرده است: المرازبة جمع المرزبان وهم ما وَراء الملوك وهم ملوك الأطراف و مرز هو الحَدّ بالفارسية و مرزبان و هو صاحب الحد وكانت الفرس تسمى صاحب النهر، أعني جيحون مرز توران أي حد الترك وكان أهل خراسان يُسمُّونَه مرزَ ايران، أي حد العراق». (ص  137).

فردوسی در شاهنامه شهر ایران»را 74 بار و ایران‌زمین» را 104 بار آورده است. فرخی سیستانی در قصیدۀ ستایش کشورگشایی‌های محمود غزنوی را  از بلخ و مولتان، سیستان، خراسان، وصف کرده و این گستره را در شمار ایران‌شهر» آورده است:

از پرستيدن آن شاه، که در ايران‌شهر           گردني ني که نه از منت او دارد يار (فرخی)

امیر معزی سلطان سنجر سلجوقی را شاه ایران‌شهر می‌خواند ایران‌شهر سراسر فتوحات سنجر را در بردارد از مرز توران تا انطاکیه.

دیدۀ گردون ندید از دودۀ سلجوقیان           زو مبارک‌تر به ایران‌شهر شاه و شهریار (امیرمعزی)

حافظ ابرو نیز حدود ایرانشهر را به نقل از المسالک و الممالک چنین وصف کرده: و ایرانشهر از آب آمویه گویند تا آب فرات». (حافظ ابرو، 820 ق: 1/93).

 تعبیر زمین پارسی‌گویان»[2] در سفرنامۀ ناصر خسرو به بحث ما کمک می‌کند. مضاف شدن زبان به سرزمین، حاکی از وجود زبان مشترکی میان مردمان ایران‌زمین است. اغلب کسانی که از مفهوم ایران‌ و یکپارچگی ایران سخن می‌گویند زبان پارسی را عنصر مشترک مهمی در هویت گروهی ایرانیان می‌دانند. پارسی دری زبان رسمی و میانجی در سراسر بلاد ایران‌شهر، یعنی از مرز جیحون تا مرز عراق بوده است. زبان مشترک ایرانی که نظامی از آن را دل زمین می‌نامد، زبان مشترک ایرانی که امیر هر ناحیتش را شاعران پارسی‌گوی، پادشاه ایران‌‌زمین» و شهریار ایرانشهر» می‌نامیده‌اند. اگر زبان مشترک این ایران‌شهر گسترده را پارسی دری ننامیم چه بنامیم؟ زبان ایران‌شهری واقعی‌ترین وصف برای پارسی دری است، تعبیری حقیقی و اصیل و دارای تبار. خلق‌الساعه و برساختۀ از مفاهیم امروزی نیست بلکه ریشه در واقعیت تاریخی و آگاهی اهل قلم در این سرزمین دارد.

7- دربارۀ زبان پارسی دری در عهد قاجار هم گفته‌اند: زبان شعر یک چیز است و زبان دربار یک چیز دیگر». اما تذکره‌ها و اسناد و مکاتیب و تواریخ دربار قاجار گواه‌اند که اصطلاح فارسیِ دری» تنها برای وصف زبان شعر عصر قاجار به کار نرفته است بلکه در متون منثور قاجاری هم این اصطلاح رایج است. در این دوره هم به گونۀ منشیانه و ترسلی و به سیاق گلستان و بیهقی می‌نوشتند. مثلاً اعتماد السلطنه (1250 ق) می‌نویسد: چنان‌كه زبان پارسيان درى و اختلاف لسان مدى و پارسى دليل ديگر است بر مقصود ما نحن فيه». (مرآة البلدان 4/ ص 2072). نمونه‌های دیگر منشآت قائم مقام است به اسلوب گلستان سعدی و دیگر کتاب تاریخ و جغرافی دارالسّلطنة تبریز است تألیف شاهزاده نادر میرزا (1242-1303 ه.ق.)، نبیرة فتحعلی­شاه قاجار، که به اسلوب بیهقی نوشته است.

8.  نامعقول دانستن دوگانۀ زبانشناختی گفتار» و زبان» در باب دری و پارسی را به داوری صاحبنظران زبانشناسان می‌گذارم.

بخش دوم مقالۀ دری و پارسی هرگز! پارسیِ دری آری» در شمارۀ آتی بخارا منتشر خواهد شد؛ اگر این بخش از نظر منتقد محترم می‌گذشت نقدشان از لونی دیگر می‌بود. برای ایشان و همۀ دوستداران زبان و فرهنگ ایران آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.

منابع

ابن عبدالحق، صفيّ الدين عبد المؤمن بن عبد الحق ابن شمائل القطيعي البغدادي الحنبلي. (ف 739 ق). مراصد الاطلاع على أسماء الأمكنة والبقاع. بيروت: دار الجيل. الطبعة الأولى. 1412 ق.

الاصطخري الكرخي، أبو اسحاق إبراهيم بن محمد الفارسي. (ف  346 ق). المسالك والممالك.  بيروت: دار صادر.  2004 م.

اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی. (1250 ق). مرآة البلدان. تهران: دانشگاه تهران. (جلد /  ۴ص  2072)

حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله. (820 ق). جغرافیای حافظ ابرو. تصحیح محمدصادق سجادی. تهران: میراث مکتوب جلد ۱. صفحه ۹۳.

حدود العالم من المشرق الی المغرب. (372 ق). [مؤلف ناشناخته].  به کوشش منوچهر ستوده. تهران: طهوری. 1362 ش.

حس‍ی‍ن‍ی‌ ن‍ی‍ش‍اب‍وری‌، ع‍طاآال‍ل‍ه‌ ب‍ن‌ م‍ح‍م‍ود. (۹۱۹ ق). ب‍دای‍ع‌ ال‍ص‍ن‍ای‍ع‌. مقدمه و تصحیح‌ رح‍ی‍م‌ م‍س‍ل‍م‍ان‍ی‍ان‌ ق‍ب‍ادی‍ان‍ی‌؛ ویرایش ناصر رحیمی. ت‍ه‍ران‌ : ب‍ن‍ی‍اد

الخوارزمي، محمد بن أحمد بن يوسف، أبو عبد الله الكاتب البلخي ، (المتوفى: 387ق) .مفاتيح العلوم. المحقق: إبراهيم الأبياري. الناشر: دار الكتاب العربي الطبعة: الثانية.

عن‍ص‍رال‍م‍ع‍ال‍ی‌، ک‍ی‍ک‍اوس‌ب‍ن‌ اس‍ک‍ن‍در. (475 ق). ق‍اب‍وسن‍ام‍ه. ب‍ه‌اه‍ت‍م‍ام‌ و ت‍ص‍ح‍ی‍ح‌ غ‍لام‍ح‍س‍ی‍ن‌ ی‍وس‍ف‍ی‌. تهران: ش‍رک‍ت‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ ع‍ل‍م‍ی‌ و ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌. ۱۳۶۶ش. 

 


[1] . ابیاتی از خاقانی که واژگان ترکی در آن است:

کو شه طغان جود؟ که من بهر اتمکي                 پيشش زبان به گفتن سن سن درآورم
مرا در پارسي فحشي که گويند                     به ترکي چرخشان گويد که سن سن
نايب تنگري توئي کرده به تيغ هندوي               سنقر کفر پيشه را سن سن گوي ننگري
ترک سن سن گوي توسن خوي سوسن بوي        من گر نگه کردي به سوي من نبودي سوي من

[2] . و من در همه زمين پارسي‌گويان شهري نيكوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان نديدم، (سفرنامۀ ناصر خسرو)

چند چکیده مقاله از اکبر حیدریان

دری گونه ای است از زبان پارسی بزرگ

تاریخ ادبیات برزخیان (دیدار دهم)

پارسی ,  ,زبان ,دری ,ق ,هم ,    ,زبان پارسی ,پارسی دری ,از زبان ,و پارسی ,زبان مشترک ایرانی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی آرمین رحیمی